محل تبلیغات شما

نوبهار بردسکن



این شما و این هم مملکت . انتخابات با همه ی فراز و نشیب و تلخی و شیرینی هایش به پایان رسید و نمایندگان جدید انتخاب شدند و منتظر ورود به مجلس یازدهم! ما نیز وارد صحنه شدیم با وجود آنکه نماینده ی نجیب و با وقارمان رد صلاحیت شد؛ جوانی از خیل پاکان و خانواده ای ریشه دار و اصیل از میان آنان که اعلام نامزدی کرده بودند برگزیدیم و او را به مردم معرفی کردیم صلاحیت او نیز احراز نگردید! سراغ چهره ی نام آشنای دیارمان که از پایتخت نامزد شده بود رفتیم و با خواهش و
بازاریابی شبکه ای یا نتورک مارکتینگ تجارت و داد ستد از هنگام شروع زندگی اجتماعی انسان آغاز گردیده بنابراین می توان آنرا همزاد اجتماعی شدن بشر دانست. این فعالیت اقتصادی مانند سایر امور همراه با پیشرفت جوامع رشد پیدا نموده و به وجود آمدن دستگاه های ارتباطی جدید در اعتلای آن نقشی عمده ایفا نموده است. از آنجا که لازمه ی تجارت ارتباط رو در رو افراد (تولید کننده-واسطه-مصرف کننده) می باشد امروزه که بسیاری در فضای مجازی ارتباط برقرار می کنند برخی بر آن شده اند تا
نیم نگاهی به تجارت الکترونیک *اشاره با توجه به اینکه در مقاله: قرص سَم اشاره ای به شرکت پرشین وی داشتم قول دادم جهت آشنایی بیشتر خوانندگان محترم به دو مقوله ی: تجارت الکترونیک و بازاریابی اینترنتی نیز نگاهی داشته باشم که نخست مطلبی کوتاه در موضوع اول تقدیم می کنم بی تردید آنچه انسان را به گونه ای برجسته از سایر موجودات متمایز می سازد قدرت فوق العاده او در برقراری ارتباط است و همین قدرت موجب گردیده زندگی انسان ها همواره با نسل های قبل تفاوتی اساسی داشته و
چهل سالگی انقلاب و وضعیت بغرنج اصلاح طلبان! چهل سال پیش در چنین روزهایی سرخوش و سر مست از وزیدن عطر خوش پیروزی دست در دست یگدیگر سرود فتح خواندیم و فرداهای بهتری را برای سرزمین خویش انتظار می کشیدیم! امام و مقتدایمان آمده بود و سبد سبد گل های رنگارنگ از باغچه های کوچکمان چیدیم و از کوچه پس کوچه های یخبندان به دیدارش شتافته نثار مقدمش نمودیم! در آن روزها وحدت و همدلی بود و همه ی نیروهای انقلاب حول محور امام گرد هم جمع شده و به دور از حب و بغض های رایج فضای
اولین سالی که معلم شدم (قسمت هفتم) یک پایان تلخ! بهار فرحناک با زیبایی هرچه تمامتر فرمانروایی می کرد! گل های کُما باز شده و جلوه ی خاصی به منطقه بخشیده بود! روزها طولانی تر شده و فرصت گشت و گذار و دید و بازدید همکاران بیشتر شده بود تا جایی که همکارم علی اکبر محمدی هم از کلاته برق به همراه آقایان: پهلوانی، صادقی و امیری میهمانم شدند و یک شب نیز آقایان: مویّد، نظامی و طاهری از خنجری و فتح آباد به همراه آقایان: دلشاد و علیزاده به دیدارم آمدند.
اولین سالی که معلم شدم (قسمت ششم) زمستان سخت سال67 با همه ی سختی و شکوه و جلالی که داشت اندک اندک بساط خویش را جمع می کرد و عمرش به نیمه رسید. در این مدت از نظر نفت مشکل چندانی نداشتم زیرا برات شورا که در چشمه معدن مسوول شعبه بود هوای مدرسه را داشت و خودش کارهای مربوط به تأمین سوخت مورد نیاز را انجام می داد. فقط کشیدن نفت از داخل بشکه برای بخاری های چکّه ای کلاس و اتاقم در هوای سرد محوّطه، کار سختی بود که مسوولیت آن بر عهده خودم بود.
اولین سالی که معلم شدم (قسمت پنجم) با ورود به آموزش حروف الفبا کارم راحت تر شد و از آنجا که اکثر بچه ها سنشان بالای 8 سال بود و از طرفی هنگام تدریس لوحه ها حروف را به خوبی یاد گرفته بودند و همچنین علاقه به خواندن و نوشتن داشتند درس را خوب متوجه می شدند و مشق هایشان را با دقت و زیبا می نوشتند. لشکر زمستان اندک اندک بساط خویش را بر روی زمین می گسترد و سوز و سرما میهمان ناخوانده ی خانه ها شده بود و این حضور ناخواسته من و بچه ها را بیشتر به زحمت می انداخت! رفت
اولین سالی که معلم شدم (قسمت چهارم) تدریس لوحه ها بیش از حد معمول به طول انجامید ولی یک کار مبنایی بود که بدون انجام آن سوادآموزی به بچه ها مشکل می شد به همین دلیل با صبر و حوصله این کار را انجام می دادم. مثلا بچه ها چیزی در مورد کاج و هویچ نمی دانستند اصلا درخت ندیده بودند و ذهنیتی از آن نداشتند! معنی فارسی برخی اشیا را نیز نمی دانستند و تلفظ آن برایشان سخت بود. تنها وسیله نقلیه ای که قبول داشتند موتورسیکلت ایژ بود! و به دیگر موتورها با تمسخر قرّوک می

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانستنی های زیست شناسی و تغذیه متلب پروزه